نیلوفر جان با تمام وجودم دوست دارم
سلام
من زیاد وقت ندارم چون تا 7 الی 8 دقیقه دیگه دارم میرم ماموریت کنگان تا هرجا که تونستم می نویسم باقیش برای برگشتن.
البته یک معذرت خواهی راجب کامل نکردن خاطره بله برون که بعد ار برگشتن می نویسم.
خوب حتما میگید حال گیریش کجا بود این ماموریت، من که ماموریت رفتن را دوست داشتم .
بخاطر اینکه امروز روی ماه گلم را نمی تونم ببینم حداقل 1 روز با تاخیر که مساوی با 1 قرن می باشه.
وقتی بدونی مامانم باهات صحبت می کنه وخوش بش می کنه چه حال خوشحال کننده وناراحت کننده بهم دست میده.
خوشحالی از اینکه سلامت هستی و شاید منتظر صدایم.
ناراحتی که نمی تونم صدات بشنوم وبهت بگم دوست دارم عزیزم. اگر بدونی از اولین دیدار تا الان چه آتشی به جانم زدی جیگر من.....
شاید روزهای اول روم نشه این چیزها را رودرو بهت بگم ولی با خوندنش متوجه می شی نیلوفر خانمم.
امروز یکی از بدترین روزها و حال گیرترین روز وماموریتم بود که دارم میرم.
چرا که ساعت 13 رئیس زنگ زد وگفت باید با مسئول عملیات برید کنگان برای افتتاح کمپ ثابت جاده ای کنگان وکشیدن واجرای مانور جاده ای برای آنان چون من مسئول امداد ونجات شهرستان هستم. البته پاقدمت خیلی خیر بود نازم.
بهر حال امروز می خواستیم بریم خونه نیلوفر جونم ینا که افتاد تا فردا اگر بدانی نیلوفر جان چقدر لحظه شماری ودقیقه شماری کردم تا الان رسید که اونم یکدفعه گفتند باید بری ماموریت.
خوب ماشین اداره اومد دنبالم من باید برم تابعد...............
دوست دارم یه عالمه فدات بشم عزیزم..................هیچ وقت نه ناراحتت می کنم .ونه عصبانیت ..قول میدم خوشبختت کنم....ان شاءالله
برم که راننده داره بوق می زنه...................تا بابا بیدار نشده برم
دوستتتتت دارم...................می بوسمت گل همیشه بهارم
خداحافظ اصلا دلم نمیاد ولیبهر حال باید رفت
به امید دیدار نیلوفر جونم
ادامه دارد.....................
RSS
Atom
خانه
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
:: کل بازدیدها ::
14159
:: بازدید امروز ::
21
:: بازدید دیروز ::
0
:: فهرست موضوعی یادداشت ها::
نیلوفر .
:: مطالب قبلی ::
:: درباره من ::
دوستدارت وحید
من مطالب وبلاگم رابه خانم که عزیزتر ازجانم می باش.تقدیم میکنم من در تاریخ 2/5/88 با ایشان آشنا شدم .واولین سخنانمان را با قرآن آغاز کردیم. باشد که همه جوانانمان و من و نیلوفر را براه راست هدایت کند وخوشبخت. در این وبلاگ بنده خاطراتم را در آشنایی ، خواستگاری ،بله برون، نامزدی و دلتنگیهایم و..... وهمچنین میزان دوست داشتنم به او را تا حد توانم خواهم گفت. فقط در آخر بگم واقعا این مطالب گوشه ای از علاقه ودوست داشتن من به او می باشد. نیلوفر چان خیلی دوست دارم. |
:: لینک به وبلاگ ::
|
جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ
:: وضعیت من در یاهو ::
:: اشتراک ::